صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد

به افتخار این پهلوان ایرانی همه به اشتراک بگذارید...

پهلوانی که نامش کمتر شنیده شد...
پهلوانی که‌ برای‌ پاسداری از نام‌ پاک خلیج‌ پارس‌
از‌ دو میلیارد‌ تومان‌ گذشت...

محمد حسین کبادی شناگر بزرگ ایرانی
که تاکنون بیش از ۸۰۰ کیلومتر از طول خلیج پارس را شنا کرده پیشنهاد دو میلیارد تومانی اماراتی‌ها را رد کرد...

محمد حسین کبادی ادامه داده که
اماراتی‌ها برای اینکه من این پروژه را در مرز آن‌ها و به نام جعلی خلیج ع..ر..ب..ی.. انجام دهم دو میلیارد تومان وجه نقد بورسه تحصیلی تا مقطع دکترا در بهترین دانشگاه‌های دنیا و اقامت آمریکا پیشنهاد دادند اما بنده قبول نکردم.
 
(((درود به شرفت)))

این پروژه با نام پروژه ملی شنای طول خلیج پارس
به طول یک‌هزار و ۲۸۰ کیلومتر از ۲۸ آذرماه امسال از جزیره هرمز آغاز شده و مقصد نهایی نیز اروندکنار در استان خوزستان است. شناگر طول خلیج فارس خاطر نشان کرد این پروژه را با شعار خلیج تا ابد فارس و پیام صلح و انسان دوستی مردم ایران انجام می‌دهیم.

کبادی با بیان اینکه با طی مسیر ۸۰۰ کیلومتری
رکورد جهانی این رشته را جا به جا کرده‌ گفت: هر چند رکورد قبلی مربوط به یک تیم ۵ نفره بوده که ۶۸۰ کیلومتر را طی کرده بودند اما من انفرادی تاکنون ۸۰۰ کیلومتر از خلیج فارس را طی کردم.

کبادی با اشاره به تیم ۲۵ نفره این پروژه گفت در تیم اجرایی روی آب هشت نفر هستیم و هنگام شنا نیز درون محفظه هستم ضمن اینکه روزی ۵ تا ۲۰ کیلومتر نیز شنا می‌کنم...

وی اظهار داشت: تا پایان پروژه ۴۰۰ کیلومتر فاصله داریم و در صورت انتخاب مسیر بهتر، این فاصله کمتر می‌شود و امیدوارم تا پایان سال به مقصد نهایی که اروندکنار استان خوزستان است برسیم. کبادی ادامه داد: دید ما به این پروژه علمی بوده و شرکت‌های مختلفی نیز برای اسپانسری پروژه ملی خلیج پارس پیشنهاد داده بودند

شناگر طول خلیج فارس با قدردانی از مهمان نوازی مردم و مسئولان استان بوشهر گفت در بدو ورود به بوشهر مهمان نوازی بوشهری‌ها ما را غافلگیر کرد و مدیران ورزشی استان بوشهر استقبال خوبی از ما داشتند...

باز هم خواهشمندم به افتخار این پهلوان ایرانی همه این را به اشتراک بگذارید...


نویسنده : آتنا اكبريها در تاريخ سه شنبه 20 تير 1391برچسب:افتخار,پهلوان,ايراني,وطن دوست,خليج پارس,پهلوان ايراني,

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد

 

"درد دل زن ایرانی با مرد هموطنش"

پیاده از کنارت گذشتم، گفتی: "قیمتت چنده خوشگله؟"

سواره از کنارت گذشتم، گفتی: "برو پشت ماشین لباسشویی بنشین!"

در صف نان، نوبتم را گرفتی چون صدایت بلندتر بود!

در صف فروشگاه نوبتم را گرفتی چون قدت بلندتر بود!

زیرباران منتظر تاکسی بودم، مرا هل دادی و خودت سوار شدی!

در تاکسی خودت را به خواب زدی تا سر هر پیچ وزنت را بیندازی روی من!

در اتوبوس خودت را به خواب زدی تا مجبور نشوی جایت را به من تعارف کنی!

در سینما نیکی کریمی موقع زایمان فریاد کشید و تو پشت سر من بلندگفتی: "زهر مار!"

در خیابان دعوایت شد و تمام ناسزاهایت فحش خواهر و مادر بود!

در پارک، به خاطر حضور تو نتوانستم پاهایم را دراز کنم!

نتوانستم به استادیوم بیایم، چون تو شعارهای آب نکشیده میدادی!

من باید پوشیده باشم تا تو دینت را حفظ کنی!

مرا ارشاد می کنند تا تو ارشاد شوی!

تو ازدواج نکردی و به من گفتی زن گرفتن حماقت است!

من ازدواج نکردم و به من گفتی ترشیده ام!

عاشق که شدی مرا به زنجیر انحصارطلبی کشیدی!

عاشق که شدم گفتی مادرت باید مرا بپسندد!

من باید لباس هایت را بشویم و اطو بزنم تا به تو بگویند خوش تیپ!

من باید غذا بپزم و به بچه ها برسم تا به تو بگویند آقای دکتر!

وقتی گفتم پوشک بچه را عوض کن، گفتی بچه مال مادر است!

وقتی خواستی طلاقم بدهی، گفتی بچه مال پدر است!


نه دیگر من به حقوق خود واقفم، و برای گرفتن برابری در مقابل تو تا به انتها استوار و مستحکم ایستاده ام زیرا به هویت خود رسیده ام، به هیچ وجهی از حق خود نخواهم گذشت.

من با تو برابرم، مرد

احتیاجی ندارم که تو در اتوبوس بایستی تا من بنشینم

احتیاجی ندارم که تو نان آور باشی

احتیاجی ندارم که تو حامی باشی

خودم آنقدر هستم که حامی خود و نان آورخود باشم

با تو شادم آری، اما بدون تو هم شادم!

من اندک اندک می آموزم که برای خوشبخت بودن نیازمند مردی که مرا دوست بدارد نیستم

من اندک اندک عزت نفس پایمال شده خود را باز پس می گیرم

به من بگو ترشیده، هرچه می خواهی بگو. اما افتخار همبستری و همگامی با مرا نخواهی یافت تا زمانی که به اندازه کافی فهمیده و باشعور نباشی!

گذشت آن زمان که عمه ها و خاله هایم منتظر مردی بودند که آنها را بپسندد و در غیر اینصورت ترشیده می شدند و در خانه پدر مایه سرافکندگی بودند

امروز تو برای هم گامی با من (و نه تصاحب من - که من تصاحب شدنی نیستم) باید لیاقت و شرافت و فروتنی خود را به اثبات برسانی

حقوقم را از تو باز پس خواهم گرفت. فرزندم را به تو نخواهم داد

خودم را نه به قیمت هزار سکه و یک جلد کلام الله که به هیچ قیمتی به تو نخواهم فروخت

روزگاری می رسد که می فهمی برای همگامی با من باید لایق باشی - و نیز خواهی فهمید همگام شدن با من به معنای تصاحب من یا تضمین ماندن من نخواهد بود

هرگاه مثل پدرانت با من رفتار کردی بی درنگ مرا از دست خواهی داد

ممکن است دوست و همراه تو شوم اما ملک تو نخواهم شد ...

و این هم "درد دل مرد ایرانی با زن هموطنش"

پیاده از کنارم گذشتی و اخمت سهم نگاه مشتاق من بود و لبخندت نصیب آنکه سواره بود!

سواره از کنارم گذشتی و مرا اصلاً ندیدی و کرشمه ات را به آنی ارزانی دادی که قیمت ماشینش از خونبهای من بیشتر بود

در صف نان صدای لطیفت نانوای خسته را به وجد آورد و نوبتم را گرفتی و بروی خودت هم نیاوردی

زیر باران خیلی قبل تر از تو منتظر تاکسی بودم اما ماشین که آمد آب گل آلود را بر من پاشید و جلوی تو ایستاد

در تاکسی که نشستم آرزو کردم کنارم ننشینی تا اگر ماشین تکانی خورد و به تو خوردم، حیوان خطابم نکنی در جواب عذرخواهیم

در اتوبوس بین ما نرده آهنی بود، جایم را اگر به تو تعارف میکردم میگفتی یا دیوانه است یا مرض دارد

در سینما، دیدم که تهمینه میلانی تمام مردان را شیطان تصویر کرده، کفرم درآمد، نیکی کریمی جیغ زد و گفتم زهرمار

دعوا که کردم، او که میدانست مادر و خواهرم را بیشتر از خودم دوست دارم به آنها ناسزا گفت تا بیشتر بسوزم

آزادی ات را صاحبان قدرت گرفتند، همانان که از قدرت ثروت اندوختند و تو که مدل ماشین پسرانشان را میدیدی دست و پایت شل میشد

من ازدواج نکردم چون تو چشم و همچشمی داشتی و به انگشتر سه میلیونی نظر داشتی، تازه این فقط یک حلقه بود از زنجیر خواسته هایت

صفت ترشیده را اولین بار از خودت شنیدم، کوچکتر بودی یادت هست میگفتی معلم ریاضیتان شوهر نکرده، گفتی ترشیده!

عاشق که شدم تلفنم را قطع میکردی و بهانه ات حضور میهمانهایتان بود

عاشق که شدی، فردا که مادر میشوی را ندیدی؟ دلت نمیخواهد همسر پسرت را بپسندی؟ تو و مادرم یکی هستید!

من باید اضافه کاری کنم تا تو در هر میهمانی لباسی جدید بپوشی تا به تو بگویند خوش تیپ

من باید شبها هم کار بکنم تا تو سفره ات رنگین باشد و به تو بگویند کدبانو

خسته از اضافه کاری برگشتم و گفتی پوشک بچه را عوض کن چون من ناخنهایم را تازه لاک زده ام

وقتی خواستی طلاق بگیری، "گفتند" بچه مال پدر است! من نگفتم، همان دینی گفت که تو برایش از پس اندازمان سفره ابوالفضل می انداختی و یکهو خواب میدی که باید به حج بروی، آنهم در اوج گرفتاریمان

آری، اینچنین است خواهر من! رفتارهای زشت ما از پس هم می آیند

تو چنان کردی که خشم در دل من ها کاشتی و من ها شکستند و بسته به صبرشان دو فوج شدند

آنان که ضعیفتر بودند خرد شدند و خشمشان کینه شد و کینه شان عقده و در هر کوی و برزن و بازار از هر اندک قدرت خود نهایت سوء استفاده را کردند و بر تو تاختند

خوشحالم حالا که میخواهی تغییر کنی من هم برآنم که بهتر باشم و شادتر باشیم


در کنار هم، من و تو ای هموطن، بدون هر نوع بغض و کینه و تبعیض جنسی مایی بهتر برای فردا و آینده ای بهتر

و تو ای دوست من! اگر این درد دل ها را شنیدی و احساس کردی میتوانی خود جزیی از این داستان باشی، برای سایر مردان و زنان این سرزمین نیز ارسال کن.

 



نویسنده : آتنا اكبريها در تاريخ دو شنبه 19 تير 1391برچسب:درد دل,زن,مرد,درد دلهاي زن,درد دلهاي مرد,درد دلهاي زن و مرد,ايراني,
استخاره آنلاین
دوستان من
  1. هديش
  2. عاشقانه
  3. هرگز نخواب كوروش
  4. يا حسين
  5. ===تنها درخت جزيره===
  6. عشق کلاسیک
  7. pure love
  8. تنهايي
  9. دختركي به نام سحر
  10. صفای اشک وفای غم
  11. خدايا سكوتم را ميشنوي
  12. به ياد قطره هاي باران
  13. love me
  14. همه چيز در جوجكيا
  15. صرفا جهت خنده
  16. ردیاب ماشین
  17. جلوپنجره اریو
  18. اریو زوتی z300
  19. جلو پنجره ایکس 60

  20. تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عجيب ولي واقعي و آدرس atina.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پیوندهای روزانه
آرشیو سایت
سایر امکانات

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 113
بازدید ماه : 594
بازدید کل : 69040
تعداد مطالب : 23
تعداد نظرات : 46
تعداد آنلاین : 1


Alternative content




قالب وبلاگ
فال حافظ
بازی آنلاین